خاطرات مریم پاپی از سفرش به فریزهند

روستای فریزهند


اينجا آخر دنياست؛ آخر يكي از ميليون ها دنياي دنيا، نه يك نفر، براي صدها نفر آخر دنياست، جاده ديگر تمام شده، موبايل هم آنتن نمي دهد. 60 گروه فيلمبرداري و تعدادي خبرنگار آمده اند تا آخر دنيا را به تصوير بكشند و بگويند گذراندن تعطيلات در اين آخر دنيا چقدر خوب است، گردشگري كنيد، به روستاها بياييد، فرهنگ ايراني را در روستاها ببينيد و بياموزيد.
   
   
    در كوير اطراف نطنز لكه سبزي به وسعت حدود 32 هكتار هست كه جنب و جوش نخستين جشنواره فرهنگي هنري گردشگري روستايي و عشايري ايران را زير سايه درخت هايش پنهان كرده است. حضور نزديك به 30 استان در بخش هاي فيلم، عكس و مقاله و برپايي 12 غرفه نمايشگاهي از روستاييان و عشاير كشور در يك روستا اتفاقي مهم يا شايد باورنكردني محسوب مي شود.
   
   
    صبح زيباي روستا با صداي پاي آدم ها و چرخ ماشين هايي كه آرم ميراث فرهنگي و نيروي انتظامي دارند روي سنگ ريزه ها آغاز مي شود. مسير روستا پر رفت و آمد شده، در راه كه مي آمديم راننده با تعجب مي پرسيد: <جشنواره؟ آن هم در روستا؟> خود روستاييان هم برپايي جشنواره اي كشوري در روستاي كوچكشان را باور نداشتند و بعضي از مسوولان لزوم برپايي آن را!
   
   
     روز 15 شهريورماه، صداي امتحان بلندگوها و جابه جايي وسايل داخل غرفه ها بلندتر از صداي چشمه هاي آب فريزهند بود كه در گوشه و كنار روستا، اعماق زمين را ترك مي كنند. پيرزنان و پيرمردان روي سكوي خانه اي كه نمايندگي فرمانداري در آنجا مستقر شده به رديف نشسته و پشت صحنه برگزاري يك جشنواره را تماشا مي كنند. جواني در فضاي نمايشگاه راه مي رود و ميان غرفه ها فانوس توزيع مي كند؛ شب جشنواره با فانوس روشن مي شود.
   
   
    آخر همه راه هاي اين منطقه است، اسمش را تا به حال نشنيده اي؛ <فريزهند.> بعضي از خود كاشاني ها هم نشنيده اند. برگزاركنندگان جشنواره، وجود جاذبه هاي تاريخي و گردشگري، محور ورودي زيباي فريزهند، آب و هواي مناسب و از همه مهم تر، استقبال گرم اهالي به خصوص دهيار روستا را دليل انتخاب آن براي برگزاري جشنواره عنوان مي كنند.
   
   
    تا ابيانه راهي نيست، تفاوت ابيانه و فريزهند در انتخاب مسير از نقطه اي است كه پاسگاه ابيانه ناميده مي شود. محور برزرود كه به چند روستا از جمله ابيانه مي رسد و محور چينه رود كه بعد از پشت سر گذاشتن چند روستا و راهي پرپيچ و خم، با هدايت پوسترهاي جشنواره به فريزهند منتهي مي شود. گردشگراني با تورهاي مسافرتي به روستا آمده و در كنار ييلاق نشينان روستا نشسته اند تا مراسم افتتاحيه جشنواره اي سه روزه كه با عنوان جشنواره فرهنگي هنري گردشگري روستايي و عشايري ايران برگزار مي شود و قرار است در سال هاي آينده تداوم پيدا كند را شاهد باشند.
   
   
    اعظم خانم، زن فريزهندي با پسرش جلوجلو مي روند تا راه را از ميان درختان ميوه باغ نشانمان دهند. اين آلوي زرد كه لواشك مي شود، اين يكي آلوي قرمز، از اين سيب ها شيره سيب مي گيريم و داخل ميوه ها را با گردو پر و خشك مي كنيم. آخر تابستان هلوها هنوز مثل سنگ سفت هستند. محصولات كشاورزي روستا چند فصل برداشت دارند، ميوه هاي رسيده را مي چيند؛ بخوريد، ما درختانمان را سم پاشي نمي كنيم.
   
   
    پيشنهاد دهنده و مجري اين جشنواره شركت تعاوني سرزمين پر گهر است. مدير كل تعاون نطنز در مراسم افتتاحيه از پيوند گردشگري و تعاون مي گويد.... كه از دو ديدگاه مي توان به گردشگري نگاه كرد؛ گردشگري به عنوان صنعت و گردشگري به عنوان انتقال دهنده پيام و فرهنگ يك قوم يا ملت، و بهترين زماني كه مي توان عناصر فرهنگي روستايي و عشايري را به مردم انتقال داد، هنگامي است كه با ذهني باز و فارغ از دلمشغولي هاي زندگي به سفر مي روند.
   
   
    عشاير دامغان، عشاير قشقايي، روستاي ابيانه، روستاي ميمند، روستاي سنو، اداره ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري گناباد و شهرها و روستاهاي ديگر، غذاهاي سنتي، صنايع دستي، لباس هاي محلي و سنت هاي خود را در 12 غرفه نمايشگاهي، روي زميني كه به گفته دبير نمايشگاه، با گلايدر براي برگزاري نمايشگاه مسطح شده است، به نمايش در مي آورند. بوي دود مي آيد، با هيزم آش مي پزند، تنور راه انداخته اند، از غرفه اي كه مثل همه با پرچين ها و برگ هاي درخت محصور شده صداي ساز و آواز محلي مي آيد و گوشه اي مردي قوي هيكل، با پيراهن ساده و شلوار گشاد مردم كوير كنار كپه اي خاك كه رويش كاه ريخته ايستاده و با صبر به قسمت هاي مختلف آن آب مي پاشد.
   
   
    غرفه عشاير قشقايي با صنايع دستي زيبا و لباس هاي سنتي كه چندان به مذاق م؛مور حراست مستقر در نمايشگاه خوش نمي آيد، فرهنگ و سنت هاي خود را به بازديد كنندگان معرفي مي كند. بعضي از صنايع دستي، البته با قيمتي كه حتما راه صعب العبور فريزهند در آن محاسبه شده فروخته مي شود. عكس دختري قشقايي هم كه دهنه اسبي را گرفته فروشي است، با صورتي كه انگار از چهره هاي بازاري تصاوير چسبانده شده پشت كاميون و اتوبوس ها روي لباس و زمينه متعلق به عشاير قشقايي گذاشته شده است. بوي سوختن چوب مي آيد....
   
   
    صبح روز 15 شهريور مردم نشسته اند و به صحبت هاي دبير كميته گردشگري روستايي و عشايري كشور گوش مي دهند كه چند ساعت قبل به روستا رسيده و تحت ت؛ثير طبيعت زيباي منطقه، تا شروع مراسم به كوه زده است. بالاترين رشد نرخ گردشگري تا سال 2020 مربوط به اكوتوريسم خواهد بود كه گردشگري روستايي و عشايري هم يكي از زيرمجموعه هاي آن است. فرهنگ اصيل و هويت واقعي ما در روستاها و نزد عشاير باقي مانده است، در حالي كه اروپاييان ديگر چيزي به عنوان عشاير يا روستاهاي سنتي ندارند. پس ايران مي تواند در چشم انداز دستيابي به 20 ميليون گردشگر خارجي تا سال 1404، روي گردشگري روستايي و عشايري حساب باز كند. نمازي آينده زيباي ادامه اين جشنواره را هم ترسيم مي كند و ساعاتي بعد از روستا مي رود، م؛موريت مديري كه از مركز از سوي معاون گردشگري سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري براي افتتاح نمايشگاه اعزام شده، تمام مي شود، بدون توجه به اينكه پشت سر خود روستايي را به جا مي گذارد كه براي ت؛مين نان و غذايشان از شهرها يا روستاهاي اطراف با مشكلاتي از پنچر شدن چند چرخ ماشين حمل مواد غذايي تا قطع تمام امكانات ارتباطي مخابرات مواجه مي شود. او به مراسم افتتاحيه جشنواره اي مي آيد و مي رود كه بودجه اش به اندازه اي ت؛مين اعتبار شده كه براي تهيه غذاي مدعوين، نزد نانوا و رستوران دار و قصاب به جاي پرداخت پول، بايد اعتبار گرو گذاشت. سر آخر هم ميهمانان روستا ساعت 4 بعداز ظهر به ناهار و بعد از ساعت 12 شب به شام مي رسند.
   
   
    جوان ها اطراف مردي كه كاهگل درست مي كند جمع شده اند و به حرف هايش گوش مي كنند، او سفالگر و مرمت گر خانه هاي قديمي است. در موزه سعدآباد تهران آموزش سفال سازي مي داده، با آخرين سفارش كارش كه 250 هزار تومان بوده به روستايي در همان اطراف رفته، خانه اجدادي اش را بازسازي كرده و در آن ساكن شده است. او بعد از 15 سال گله هاي روستا را به كوه برده است، در خانه اش براي بچه هاي روستا كلاس سفالگري برگزار مي كند و سعي دارد ارزش هاي روستاها را به جوانان نشان دهد. مازيار آل داوود زماني كه 70 درصد بافت سنتي روستاي گرمه از ميان رفته، براي حفظ آثار به جامانده از معماري سنتي روستايش به سازمان ميراث فرهنگي پيشنهاد داده كه يك ميليون تومان براي مرمت هر خانه روستايي وام بدهد ولي مورد قبول واقع نشده است. پيگيري هايش به هر حال نتيجه بخش بوده و او اكنون در حال مرمت قلعه بياضه است.
   
   
    آل داوود براي شركت كنندگان در نمايشگاه ساز مي زند، شب ها بيدار مي ماند تا غذاي سنتي ميهمانان را بپزد، دستمالي به سر مي بندد، بالاي سر ديگ ها مي ايستد و در كاسه هاي سراميكي كه به ميهمانان داده شده، كال جوش، عدسي و تاس كباب مي ريزد. او روستاي خودش را به اقامتگاه ميهمانان ايراني و خارجي تبديل كرده ؛ 25520 تخت براي ميهمانان خارجي و 50040 تخت براي ايراني ها كه همه فصول پر است. مدرسه روستا را هم براي اين منظور اجاره مي كند و به مردم روستا آموزش مي دهد كه چطور خانه هايشان را براي اقامت گردشگران آماده كنند. گردشگراني كه ميهمان گرمه مي شوند از طبيعت منطقه، شن هاي روان، درياچه نمك، روستاي مصر، نخلستان ها، معماري روستا، قلعه قديمي، كاروانسرا و آب انبار آن بازديد مي كنند.
   
   
    مردي كه يك تنه مسووليت بخشي از اين جشنواره را به دوش مي گيرد، كودكاني در مسابقه كاهگل سازي، خانه ها و قلعه هايي با معماري سنتي مي سازند و حتي سلام گرم مردم فريزهند كه از كيسه هاي خود به ميهمانان روستا سيب تعارف مي كنند، بضاعت كمي براي گردشگري روستايي نيست. ولي فراموش شدن وعده هاي كمك به برگزاري جشنواره و محدود شدن اقامتگاه هاي وعده شده ميهمانان به چند خانه روستايي، از تضادهاي رفتاري است كه مشكل مي توان آن را درك كرد؛ پيرمرد 80 ساله روستا از اينكه غرفه اي در جشنواره براي فروش محصولاتش نيافته ابراز ناراحتي مي كند، محصولات ميوه و خشكبار به قيمت هاي تخيلي عرضه مي شود و در مقابل، زني با خوشرويي در خانه 150 ساله اش را به روي ميهمانان مي گشايد تا معماري قديم روستا را ببينند و ميهمانان جديدي را دعوت مي كند تا بر كساني كه در خانه اش اسكان يافته اند، بپيوندند.
   
   
    تغيير وضعيت تراكم گردشگر در چند روستا و منطقه شناخته شده و محروم ماندن بقيه روستاهاي كشور از گردشگر از اهداف برگزاري اين جشنواره است. اكبر رضوانيان، دبير نخستين جشنواره فرهنگي هنري گردشگري روستايي و عشايري ايران مي گويد: <در زندگي عشايري جاذبه هايي وجود دارد كه هيچ مانندي در دنيا ندارد ولي شاهد از بين رفتن تدريجي آنها هستيم. اگر كمي توجه كنيم، ميانگين سني اهالي روستاها و عشاير ايران بسيار بالا رفته است، جوانان مهاجرت كرده اند، بافت هاي سنتي روستا هر روز كمرنگ تر شده و جاي خود را به بافت بي روح و مصنوعي شهري مي دهد، پس براي جلوگيري از اين نابودي بايد فكري كرد.>
   
   
    سه روز مانده به نيمه شعبان بنا بر سنت قديمي فريزهندي، خيرات اموات در روستا پخش مي شود. قبرستان، همچون روستا با پستي و بلندي هاي كركس همزيستي دارد. روي سنگ قبرها پسوند فريزهندي تكرار شده و قبرها به نوبت از شيب كوهپايه بالا رفته اند. آفتاب كه غروب مي كند هنوز سياهي هايي هستند كه كوهپايه را به آب چشم سيراب كنند و بعد سيني به دست با شيريني، انگور و سيب هاي زيباي باغ هاي اطراف براي مردگان دعاي خير بفرستند.
   
   
    در اين روستا مردم با خاله و عمو خطاب مي شوند. دختر خاله حالت چطوره؟ سلام عمه! ولي زمستان كه مي شود از 90 خانوار روستا، فقط 15510 خانوار در روستا باقي مي مانند و بقيه به خانه هايشان در شهر مي روند. از اين رو فريزهند تنها يك دبستان دارد كه ديوار آن پس زمينه برنامه هاي جشنواره است.
   
   
    سرود ملي ايران پخش مي شود، پيرزن چادر سفيدي كه دستش را گرفته و تا صندلي رسانده اند، هاج و واج به اطراف نگاه مي كند، همه ايستاده اند و او هم با تكيه بر عصا و صندلي هاي اطراف سعي مي كند بلند شود. دهيار روستا متني را كه به نگارش آن توجه چنداني نشده، مي خواند و بعد از هر جمله تشكرآميز صلواتي از جمعيت مي خواهد. جمعيت زير سايه درختان گوش تا گوش نشسته اند. فرماندار نطنز سابقه بالاي شهريت اين شهر را در يك جشنواره روستايي به رخ مي كشد و از دستيابي به چرخه سوخت هسته اي نطنز كه موجب شده نام اين شهر بر سر آنتن هاي دنيا بدرخشد مي گويد، مفاهيمي كه براي مخاطبان يك جشنواره گردشگري روستايي و عشايري غريب است و براي استفهام آن، جمله هاي فرماندار را تكرار مي كنند.
   
   
    حمام قديمي روستا فضاهاي حمام هاي قديمي ايراني را به ابعادي كوچكتر درآورده است. چند روز پيش از برگزاري جشنواره اين حمام به موزه تبديل شده و مردم منطقه اشياي مورد استفاده در زندگي روزمره شان را به سليقه خود در آن چيده اند. مردم روستا مي گويند كه اين حمام در برابر زلزله 8 ريشتري هم مقاومت دارد. پلكان تيز و منحني خاص بناهاي روستا، كمي آنسوتر از ميدان اصلي، به فضاي ديگري در زير زمين مي رسد كه مسجد فريزهند است. يكي از دو منبر 800 ساله روستا در اين مسجد قرار دارد. بخشي از 105 اثر عكس راه يافته به بخش پاياني جشنواره در اين مسجد به نمايش گذاشته است.
   
   
    تيرهاي چراغ برق فريزهند، باجه هاي تلفن عمومي و خط كشي و نشانه گذاري جاده روستا از جمله امكاناتي است كه با جشنواره به فريزهند آمده است. اما همه وعده هاي سازمان هاي دولتي هم عملي نشده اند. مخابرات طي صورتجلسه اي كه به امضا رسيده قول داده بود سيستم تلفن همراه روستا را راه بيندازد و شوراهاي روستايي و فرمانداري در همين دست نوشته ها وعده هايي داده بودند كه بعضي از آنها پشت تريبون تكرار شد؛ صحبت از آسفالت شدن معابر كه پيش آمد، مردم روستا از ابراز شادي شان خودداري نكردند.
   
   
    سخنران بعدي پشت تريبون مي رود؛ مي گويند ايران از نظر اقليمي جزو 5 كشور برتر جهان است، 14 نوع اقليم دارد، رتبه دهم در ميراث فرهنگي و آمارهايي ارائه مي دهد كه از بر مي توان ادامه شان داد. از همكاري ها تشكر مي كنند، فهرستي بي پايان از مديران رديف شده كه با رفتن هر سخنران پشت تريبون طولاني تر مي شود، چون سخنران قبلي هم بايد به اين فهرست افزوده شود. جمعيتي كه براي ديدن مراسم افتتاحيه آمده اند تا نيمه هاي مراسم به يك سوم مي رسند. تنها اكبر رضوانيان، دبير جشنواره است كه از روستايياني كه در برپايي جشنواره شركت داشتند و كساني كه از دو ماه قبل براي برپايي جشنواره اي با كلمه نخستين در عنوانش، تلاش كرده اند، تشكر مي كند.
   
   
    بسياري از شركت كنندگان به خاطر پيشوند نخستين جشنواره وارد روستاي فريزهند شدند. اداره ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري شهرستان گناباد به همين دليل از شركت در نمايشگاهي كه همين ايام در تبريز برگزار مي شود صرفنظر كرده و به كوه هاي كركس آمده است.
   
   
    شب فريزهند سرد است و آسمانش كويري، ستاره ها و ماه درخشان كوير ميان برگ هاي سبز درختان بلند. صداي بم قدم هايت حتي در معابر شيب دار و خاكي روستا هم مي تواند خواب لكه سبز كوير را بر هم بزند، در كوچه ها كه راه مي روي انگار راهروهاي خانه اي است كه گام هايت هر لحظه ممكن است كسي را در اتاقي از خواب بيدار كند. قلعه قديمي روستا بر شب و درختان مشرف است، نمايشگاه جشنواره بخشي از روستا را روشن كرده و صداي ساز محلي در كوه ها مي پيچد. فريزهند كه براي فرار از دست دشمنان قلعه اي با دو خروجي، يكي منتهي به خروجي شرقي و ديگري به خروجي جنوبي روستا دارد، هرگز چنين شب هاي روشني را نديده است.
   
   
    نخستين جشنواره فرهنگي هنري گردشگري روستايي و عشايري ايران در روستايي برگزار شد كه ييلاق نشين است و بيشتر مردم آن فارسي را بدون لهجه صحبت مي كنند. اما جشنواره روستايي در زندگي همين مردم هم اتفاق مهمي بود كه تنوع و شادي به زندگي روزمره شان بخشيد. ادامه اين جشنواره با روستاهايي كه تعلق مردم آن به دليل زندگي دائم در روستا بيشتر است، شايد تجارب بهتري در حافظه گردشگري روستايي به جا بگذارد. هر چند كه دبير كميته گردشگري روستايي و عشايري سازمان ميراث فرهنگي، صنايع دستي و گردشگري معتقد است در هر حال هم مردم روستا و هم گردشگران بايد براي گردشگري روستايي آموزش ببينند؛ روستاييان و بخصوص دهياران، براي اينكه مزاياي ورود گردشگر را دريابند و گردشگر را مزاحم تلقي نكنند، و گردشگران، به خاطر آنكه وقتي وارد روستايي مي شوند متعرض آداب، سنن و ارزش هاي آن روستا نشوند.
   
   
    علي آقا كه خبرنگاران ويژه نامه جشنواره با او مصاحبه كرده و پرتره زيبايش در اين نشريه چاپ شده است با افتخار در روستا راه مي رود و ميهمانان را با وانت قرمز قراضه اش كه اسمش را گذاشته <دمپايي> تا چشمه سرخ مي برد... حالا خيلي ها فريزهند را مي شناسند، مجسمه ها و خانه هاي روستايي كاهگلي در فضاي نمايشگاه چيده شده، 60 گروه فيلمبرداري روستا را به تصوير كشيده و نخستين خط اينترنت آنلايني كه براي روستا كشيده شده، اخبار و تصاوير بسياري را مخابره كرده است.
   
   
    فريزهند اين خبر را مي شنود كه در مرحله نخست اجراي طرح جامع روستاهاي هدف گردشگري، در مناطق عشايري كمپ هايي براي گردشگران ايجاد مي شود تا بتوانند با زندگي در كنار عشاير، از محصولات غذايي آنها استفاده كرده و با كارهايي مثل دوشيدن شير گوسفندها و تهيه محصولات عشايري حس زندگي عشاير را تجربه كنند.
   
   پروژكتورها خاموش مي شود، اما چراغ معابر فريزهند روشن مي ماند، ميهمانان تنها راه خروجي ماشين روي روستا را در ميان درختان گم كرده اند.

روزنامه اعتماد ملي، شماره 184 به تاريخ 27/6/85، صفحه 7 (جامعه)

0 : توضیحات:

ارسال یک نظر