شبهای ها ها

هر ساله در ماه مبارک رمضان ، در شبهايي که هلال ماه هنوز کامل نشده ، ولي مهتاب چراغ خود را روشن نموده . يعني در شبهاي دهم ، يازدهم و دوازدهم . به پيروي از سنت هاي قديم و اصيل که همانا کمک به همنوع و کشيدن دست نوازش بر سر ايتام ميباشد ( اشاره به جمع آوري ارزاق توسط امام حسين وامام حسن و تقسيم بين فقرا ) .

نوجوانان با برنامه ريزي قبلي در گروه هايي چند نفره ( با توجه به جمعيت سالهاي گذشته ) در ساعت اوليه شب وقبل از شروع روضه خواني در مسجد ، به درب خانه ها مي رفتند ، يک نفر از افراد اين گروه بعنوان پيشرو ، با توجه به شخصيت و موقعيت اجتماعي آن خانه ، شروع به خواندن تصنيف و مديحه سراي فراخور آن خانه را مي نمود .

ديگر افراد با صداي بلند در پايان هر بند از شعر براي جلب نظر شروع به "" ها ها "" مي کردند ، در پايان صاحب خانه با تشکر وسپاس از بچه ها پذيرايي مي نمود .
اين پذيرايي شامل : وجه نقد ، آجيل محلي ، مويز ، نقل و نبات وگاهي هم بي پاسخ ... به پايان ميرفت .
البته هرکدام از بچه ها جهت جمع آوري هدايا کيسه مجزا داشتند . ولي بعضي مواقع صاحب خانه فقط کيسه پيشرو را پر مي کرد .
در پايان بچه ها ( عموما) قبل از شروع روضه درمحوطه روبروي مسجد هدايا را بصورت مساوي تقسيم ميکردند.
البته لذت وجه نقد چيز ديگري بود و بعضي مواقع هم با نارضايتي در تقسيم و...

اشعار شروع برنامه "جيرجيرونه " :

هرکه در خونش حوضه آبه .
دوملک زاده در آنجا خوابه.
دو ملک زاده را بيدار کنيد تا سحر خورند .
نان فالوده با عسل خورند .


اين پادشاهيه کودکانه ، در شبهاي خاص وجودي ، چه وهم انگيز و بياد ماندني بود .


" بَه " بر اين " همهمه ي" اعجاز انگيز و زيبا ، در کوچه هاي تاريک و بي فانوس ، اما مهتابي و گاهي همراه با ترس و دلهره :


« هرکه در خونش حوضه آبه *** دو ملک زاده در آنجا خوابه .»

« دو ملک زاده را بيدار کنيد تا سحر خورند *** نان و فالوده با عسل خورند . »


هر کدام غوطه ور در خيالي ، عده ي به فکر خانه هاي مجللي بودن که صاحبان بانفوذي داشتند ، تا در عصر خيال خود ، مدح و سرايه ي را بيان نمايد.

با مطلعي بدين مضمون :

عباس آقا خان درآ درآ با لشگرت """"""""""" ها ها
صدو سي ساله شوي با پسر بزرگترت """"""""""" ها ها
جيرجيرونه """"""""""" ها ها

گروهي بر درب منازل علما و فضلا رفته و با استعانت از کلام ا... مجيد يکي از سوره هاي کوتاه قرآن را با آهنگي خوش در مصدري شعر گونه ، آيه به آيه بيان مي نمودند.

والشمس و ضحا ها """"""""""" ها ها
والقمر اذا تلا ها """""""""" ها ها
والنهار اذا جلا ها ... """""""""" ها ها

جير جيرونه """""""""" ها ها


تعدادي در گرو زمان ، تو در توي کوچه هاي خيال ، با گذاشتن از خانه هاي کاهگلي ، بر درب منازلي که فرزندان " ذکور" داشتند ، رفته و سروده مخصوص مي گفتند .

کلام با " نام" فرزند ذکور شروع ميشد :

عباس آقا خان شماييد """""""""" ها ها
از خونه در نياييد """""""""" ها ها
مردم شمارو مي بينند """""""""" ها ها
از حسرتت مي ميرند """""""""" ها ها
جيرجيرونه """""""""" ها ها


و اما در پايان اين سفرنامه ، اگر صاحب خانه ي ، اين نوا ها را با بد رفتاري و بي اعتنايي پاسخ مي داد

دو بيتي زير را ، تمام گروه با صداي بلند مي گفتند و همگان "ها ها " کنان ، فرار را بر قرار ترجيح مي دادند .

تغار پر از خميره """""""""" ها ها
صاحب خانه ميميره """""""""" ها ها


در پايان سروده " ها ها "


جيرجيرونه " ها ها " حلوا گرونه " ها ها " حلواي طَن طُناني " ها ها " تا نخوري نداني " ها ها "

تنباکو را گل نم کن " ها ها " آتش از سرش کم کن " ها ها " تا ما بکشيم دودي " ها ها " آواره شويم زودي

" ها ها " دستُ و درا رو کيسه کن " ها ها " اشرفيا رو خردِه کن " ها ها " قسمت بچه ها رو در خونه کن

" ها ها " زودي بيار تا برويم .

وکيسه هايي پُر از اطعمه و آجيلي ، ترشاله ي ، الگاله ي، مويزي ، دينارجه ي ، چوِز قندي ، و شايد اشرفي خُرد ....


" چرا ديشب " هاها " ، نَيومَدي دَر خُونَموُن ؟ " ( با حس )


فرستنده : اکبر چهرزاد

0 : توضیحات:

ارسال یک نظر