اما بعد از سال 1335 که سيل خانه ها را خراب و اغلب آنها را با خود برد به گونه اي که از سر ده تا درقنات صاف بود و مردم هم براي سکونت از ترس سيل به سمت شمال و جنوب برز پناه برده و آنجا خانه مي ساختند. در اين زمان ميان ده (ميونده) وسعت زيادي پيدا کرده بود و محل گو بازي بچه ها شده بودو چون رودخانه از وسط روستا مي گذشت و درخت هاي چنار اطراف رودخانه بزرگ شده بودند و چند مغازه هم ساخته شده بود اصطلاحا به محوطه از حسينيه قديم تا قنات را "ميان ده" مي گفتند.
در فصل زمستان بيکاره ها که تعدادشان کم هم نبود جمع مي شدند و آتشي روشن ميکردند و سخن ها ميگفتند و خوش بودند. بعد از ظهر هم همانند صبح يکي يکي از اطراف جمع ميشدند و جوانتر ها گوبازي را شروع ميکردند و مسن ترها برگها جمع کرده و آتش زده و شروع به صحبت و از قديمي ها و از خاطرات طهران سخن ميگفتند بعضي اوقات نيز يک نفر را دست مي انداختند تا وسيله خنده ديگران شود، دعوا، فحش و حرف هاي زشت هم که نقل نبات مجلس بود مخصوصا ميان بچه ها که گويي ميون ده محلي براي آموزش بي تربيتي بود بهمين دليل بعضي خانواده ها علاقه نداشتند بجه هايشان به ميونده بروند.
اينک ميون ده به معناي قديم معنا ندارد بلکه محل عبور و مرور ماشين ها و عابرين پياده است که همديگر را نمي شناسند و آنها که يکديگر را مي شناسند و از تهران هستند يکي دودقيقه اي احوال پرسي مي کنند و دور مي شوند. يک چيز که جز لاينفک ميونده بوده و گهگاهي خودشو نشون مي داد دعوا بود دعوا. که شور خاصي به ميون ده مي داد و صداش سريع در ده پخش ميشد و سخن پاي چراغ شب نشيني ها بود. که متاسفانه اين حرکت قديمي هنوز هم بعضي اوقات خود را نشان مي دهد و موضوعش نقل محفل مردم مي شود. البته تعداد اين افراد معلوم الحال کم بوده و اکثريت آنها را تحويل نمي گرفتند.
0 : توضیحات:
ارسال یک نظر